(مثلا هنگام دویدن طولانی) سهولت مجدد تنفس (پس از خستگی و تنگی نفس اولیه)، جان تازه، نیروی تازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی، قسمت کردن سایر معانی: مخفف: بخش، بریده، مسلک، بریدن، قسمت کردنsect_پسوند (صفت ساز): بریده، قطع، جدا شده [pinnatisect] ...
(امریکا) اداره ی نظام وظیفه، خدمت داوطلبانه نظام
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله، محکوم کردن، رای دادن سایر معانی: (دادگاه و غیره) حکم، (دستور زبان) جمله، فراز، (حقوق) حکم صادر کردن، مجازات تعیین کردن، قرار محکومیت (یا زندان) صادر ...
تمایل، عاطفه، نیت، احساس، ضعف ناشی از احساسات سایر معانی: گرایش، (معمولا جمع) عواطف، احساسات، نظر، عقیده، باور، (مثلا هنگام نوشیدن به سلامتی کسی) جمله ی درودآمیز، تعارف، درود، حساسیت، سوهش پ ...
کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی سایر معانی: جدایی طلبی، جدایی گرای، اعتزال خواه
دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف سایر معانی: ریسه، زنجیره، سری، رجه، همایند، دوره، رج واره، (برق) روش هم پیوند، (ریاضی) رشته، (بولینگ) سه دست بازی، (زمین شناسی) زیر چینه، زیر لایه، مجموعه ...
ننگ اوری، رسوایی، عار، قباحت، زشتی
تلاطم، ضرب، ضغطه، لطمه، تصادم، صدمه، تکان، خرمن، هول، تشنج سخت، هراس ناگهانی، توده، توده کردن، تکان دادن، ترساندن، تکان سخت خوردن، دچار هراس سخت شدن، هول و هراس پیدا کردن سایر معانی: تکانه، ...
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن، امضاء کردن، پاراف کردن، اشاره کردن سایر معانی: نماد، (مغازه یا موسسه - راهنمایی رانندگی) تابلو، (جانور) ر ...
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح سایر معانی: رقم، نشان ویژه، علامت مشخصه، (هر چیزی که به جای امضا به کار رود) مهر، عمل امضا کردن، رجوع شود به: theme song [کامپیوتر] ام ...
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح سایر معانی: چم، آرش، ابلاه [سینما] مفهوم - رسانایی [نساجی] معنا - مفهوم [ریاضیات] دلالت، معنی