signature
/ˈsɪɡnət͡ʃər/

معنی

اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح
سایر معانی: رقم، نشان ویژه، علامت مشخصه، (هر چیزی که به جای امضا به کار رود) مهر، عمل امضا کردن، رجوع شود به: theme song
[کامپیوتر] امضا - نوعی کد شناسایی که با یک پیام ارسال می شودو فرستنده ی پیام را مورد شناسایی قرار می دهد. نگاه کنید به digital signature.
[برق و الکترونیک] شکل مشخصه الگوی مشخصه گسیل رادیویی که با تجهیزات آشکارسازی و دسته بندی نمایش داده می شود. - امضا
[حقوق] امضاء
[ریاضیات] نشان

دیکشنری

امضا
اسم
signature, endorsementامضا
sign, signature, sigil, subscriptامضاء
effect, result, efficacy, affect, relic, signatureاثر
signatureامضاء کردن
signatureصحه
signatureتوشیح
deck, holograph, longhand, signatureدستینه
initials, paraph, signatureپاراف

ترجمه آنلاین

امضا

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.