معنی

تمایل، عاطفه، نیت، احساس، ضعف ناشی از احساسات
سایر معانی: گرایش، (معمولا جمع) عواطف، احساسات، نظر، عقیده، باور، (مثلا هنگام نوشیدن به سلامتی کسی) جمله ی درودآمیز، تعارف، درود، حساسیت، سوهش پذیری، (هنر و ادبیات) بیان احساسات، سوهش نمایی، شورنمایی، (هنر و ادبیات) بیان احساسات به طور افراط آمیز و زننده، پرسوهش نمایی، مقصود، احساساتی

دیکشنری

احساسات
اسم
feeling, sense, sentiment, sensation, impression, perceptionاحساس
tendency, sentiment, inclination, trend, would, dispositionتمایل
affection, sentiment, sympathyعاطفه
intent, purpose, will, idea, sentiment, resolutionنیت
sentimentضعف ناشی از احساسات

ترجمه آنلاین

احساس

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.