مغلق، پیچیده، غامض، پنهان سایر معانی: مشکل، بغرنج، سخت آموز، مبهم، ژرف، دشوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضایع، فاسد، چرکی، گندیده، ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن سایر معانی: فاسد کردن یا شدن، سر در گم کردن یا شدن، مشوش کردن یا شدن، (تخم مرغ) فاسد، گیج (امروزه ...
کثیف، گل الود، الوده، خیس سایر معانی: گل الود، الوده، کثیف، خیس
لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، محو کردن، تیره کردن سایر معانی: (در اثر تاریکی یا زدودن و غیره) نامشخص شدن، کدر کردن یا شدن، مات کردن یا شدن، (تقریبا ولی نه کاملا) محو کردن یا شدن، نامشخ ...
تیره، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی سایر معانی: (آبگونه) گل آلود، کدر، گرفته، لای دار، مبهم، نامشخص، ابر مانند، (در مورد سنگ مرمر و چوب و غیره) دارای نقش ابر مانند، رگه دار [آب و ...
تیره رنگ، چرک، چرک تاب، دودی رنگ سایر معانی: رنگ و رو رفته، کثیف نما، گرفته، دلگیر، مسکینانه، محقر و کثیف [نساجی] تیره رنگ - دودی رنگ - چرک
فاحشه، زن شلخته، یکنواخت و خسته کننده، کسل کننده، خاکستری، جنده بازی کردن سایر معانی: رنگ قهوه ای مایل به زرد، رنگ بی روح، مرده، رنگ و رو رفته، بی حالت، دل گیر، بی رنگ و آب، ملالت آور، (آدم) ...
دشوار، معلق، غیر صریح، بطور ضمنی، بدون توضیح سایر معانی: مبهم، کلی، پوشیده، نهفته
تیره سایر معانی: گرفته، تاریک، غم افزا، گل آلود، ناشفاف، لوشناک، پردود، دودگرفته، مه گرفته، مبهم، ناآشکار
دردآلود، (آبگونه) کدر، گل آلود، درمورد مایع پر از ذرات رسوبی [زمین شناسی] گل آلود - الف) به آب گل آلوده پر از رسوب گویند. - مقایسه شود با: گل آلود، کثیف. - ب) به آب آشفته، بهم خورده و گردابی ...
درخت بید، زرد رنگ، رنگ خاکستری مایل به زرد و سبز، زردرنگ کردن سایر معانی: زردچرده، زرد و رنگ پریده (در اثر بیماری و غیره)، آسه، آسه زدگی، (گیاه شناسی) بید براق (salix caprea)، زرد رنگ مثل مر ...
لیز، لزج، لجن مال، لجن الوده سایر معانی: زننده، تنفرانگیز، متنفر کننده، لجن گرفته، گلابه دار، لیزایه، لیزابه پوش، لزج و سرد، لیز و سرد، سرد و چسبناک [مهندسی گاز] لجن مال، لزج، لیز ...