addle
معنی
سایر معانی: فاسد کردن یا شدن، سر در گم کردن یا شدن، مشوش کردن یا شدن، (تخم مرغ) فاسد، گیج (امروزه بیشتر در ترکیب به کار می رود: addlebrained)، adj : چرکی، باطلاق، کثافت، سختی، گرفتاری، ادم بی کله، vt :ضایع کردن، فاسد شدن، رسیدن، عمل امدن، خرف کردن