[نفت] شکافتگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریز، فرار، ترک خدمت، بی وفایی سایر معانی: ترک، رها (سازی)، فرار (از خدمت ارتش یا انجام وظایف)، قال گذاری
ریزه سایر معانی: آوار، چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید [عمران و معماری] آوار - ماده خرد و ریز - محصول آب رودخانه [خاک شناسی] پوده [آب و خاک] خاک و خاشاک
دفع، مدفوع سایر معانی: وازنش، برون پالش، برون تراوی، برون تراوش [بهداشت] مدفوع - پیخال
کوچ سایر معانی: مهاجرت، درون کوچ، شمار کوچندگان، تعداد مهاجران [نساجی] مهاجرت
تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده سایر معانی: خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین، با تخفیف فروختن سایر معانی: باقی ماندگان، بازماندگان، به جامانده، بقیه، تتمه، کتاب های ته انباری، کتاب های فروش نرفته (و مانده در انبار)، (کتاب های ...
باقی، بقایا سایر معانی: بقیه (بقایا)، باقی ماندگان، پس مانده ها، نشانه های گذشته، یادبودها، یادگارها، آثار، جسد، لاشه، نعش، جنازه، باقی مانده [علوم دامی] پسمان، باقی مانده . ...
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده سایر معانی: تفاله، مانده، بقیه، مابقی، (شیمی) پس مانده ی تقطیر، ته مانده، فاضل [علوم دامی] پسمان، ب ...
گنداب، فاضل اب، اگو، پس اب، هرز اب سایر معانی: پارگین، لشاب [عمران و معماری] فاضلاب تهنشین شده [زمین شناسی] فاضلاب، گندآب [نساجی] پسآب - فاضلاب [خاک شناسی] فاضلاب ...
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه