معنی

باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین، با تخفیف فروختن
سایر معانی: باقی ماندگان، بازماندگان، به جامانده، بقیه، تتمه، کتاب های ته انباری، کتاب های فروش نرفته (و مانده در انبار)، (کتاب های ته انباری را) با تخفیف بسیار فروختن، (حقوق) حالت تعلیق، مانده
[کامپیوتر] باقی مانده
[مهندسی گاز] باقیمانه، پسمانده
[حقوق] (حق) ما لم یجب، مابقی، مازاد
[ریاضیات] باقی مانده، مانده

دیکشنری

باقی مانده
اسم
residue, remainder, remnant, debris, rest, dregsباقی مانده
rest, remains, remainder, leftovers, leavings, gleaningsباقی
residue, leftover, scum, picking, refuse, remainderپس مانده
rest, remainderسایرین
excrement, remainder, residueفضله
فعل
remainderبا تخفیف فروختن

ترجمه آنلاین

باقی مانده

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.