residue
معنی
سایر معانی: تفاله، مانده، بقیه، مابقی، (شیمی) پس مانده ی تقطیر، ته مانده، فاضل
[علوم دامی] پسمان، باقی مانده .
[شیمی] باقیمانده، تفاله، پس مانده تقطیر
[عمران و معماری] پسمانده - تفاله
[برق و الکترونیک] مانده
[مهندسی گاز] ته مانده، باقیمانده، ته نشین
[نساجی] ته مانده - باقیمانده - پسمانده
[ریاضیات] مانده، باقیمانده
[پلیمر] باقیمانده، تفاله، پس مانده