sundries
معنی
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه
سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه
سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه
دیکشنری
لوازم خانگی
اسم
sundriesمتفرقه
chattels, sundries, utensil, dressingمخلفات
sundry, sundriesگوناگون
trinkets, shards, sundries, dreg, filth, fripperyخرده ریز
ترجمه آنلاین
متفرقه
مترادف
assortment ، bits ، bits and pieces ، debris ، etcetera ، hodgepodge ، jumble ، knickknacks ، leavings ، leftovers ، litter ، medley ، melee ، miscellaneous paraphernalia ، miscellany ، mishmash ، mixed bag ، motley ، mélange ، notions ، novelties ، oddment ، oddments ، olio ، particles ، patchwork ، potpourri ، rags ، refuse ، remainder ، remains ، remnants ، rest ، rubbish ، rummage ، scraps ، sundry items ، this and that