گونه وارداتی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] گونهای که بهطور طبیعی در یک ناحیه پدیدار نشده بلکه اغلب بهواسطه انسان وارد آن ناحیه شده است و بومی آنجا به ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شروع کردن، اغاز کردن، اغاز نهادن، اغاز شدن، پرداختن سایر معانی: عضو یکی از انجمن های اخوت در آلمان، هلند و بلژیک در قرن سیزدهم میلادی، آغازیدن، آغاز کردن یا شدن، شروع کردن یا شدن، به وجود آم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، برش، سوراخ کردن، نوشابه دراوردن، بسیخ کشیدن، تخلف کردن از، برای نخستین بار باز کردن، باز کردن یا مطرح نمودن سایر معانی: سوراخ کردن بشکه، مطرح کردن، به موضوعی (معم ...
بیگانه، خارجی، عجیب و غریب سایر معانی: غیر محلی، غریبه، (به طور جالب و خوشایند) شگفت انگیز، خارق العاده، کم نظیر، (گیاه شناسی - جانورشناسی) غیربومی، مرموز، خوش رنگ [زمین شناسی] غیربومی، بیگا ...
گشودن، اغاز کردن، دایر کردن، بر پا کردن، افتتاح کردن، براه انداختن سایر معانی: گشایش کردن، آغاز کردن، شروع کردن، سرآغاز بودن، (طی مراسم رسمی به شغلی) منصوب کردن، گماردن
کار گذاشتن، نصب کردن، منصوب نمودن سایر معانی: instal کار گذاشتن [عمران و معماری] نصب کردن [کامپیوتر] نصب کردن [دندانپزشکی] نصب کردن، [برق و الکترونیک] نصب کردن [مهندسی گاز] کارگذاشتن، نصب کر ...
مداخله کردن، بطور معترضه گفتن، در میان اوردن، در میان انداختن، در میان امدن سایر معانی: (لابلای حرف ها) گفتن، (به عنوان جمله ی معترضه) ذکر کردن، (موضوع یا حرفی را) پیش کشیدن، گریز زدن، (حرف ...
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن سایر معانی: (چیز گرفته شده را) باز گرداندن، پسداد کردن، مسترد کردن، در جای خود قرار دادن، ...
بالیدن، بر پا کردن، نصب کردن، واگذاشتن، ترتیب، برپایی، مقدمهچینی، برپا کردن، وضع بدن، وضع، منتصب سایر معانی: 1- صاف نشاندن 2- فرازاندن، در جای بلند قرار دادن 3- به قدرت رساندن 4- خود را بزرگ ...
گونهای که بهطور طبیعی در یک ناحیه پدیدار نشده بلکه اغلب بهواسطه انسان وارد آن ناحیه شده است و بومی آنجا به شمار نمیرود [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و ج ...