inaugurate
/ˌɪˈnɒɡjəˌret/

معنی

گشودن، اغاز کردن، دایر کردن، بر پا کردن، افتتاح کردن، براه انداختن
سایر معانی: گشایش کردن، آغاز کردن، شروع کردن، سرآغاز بودن، (طی مراسم رسمی به شغلی) منصوب کردن، گماردن

دیکشنری

افتتاح شد
فعل
open, unfurl, unlock, untie, unlace, inaugurateگشودن
open, inaugurateافتتاح کردن
set up, erect, establish, stand up, found, inaugurateبر پا کردن
inaugurateبراه انداختن
establish, inaugurate, startدایر کردن
inchoate, begin, commence, inaugurate, incept, initialاغاز کردن

ترجمه آنلاین

افتتاح

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.