اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] اعلام صدور قرار موقت
[عمران و معماری] چراغ راهنمای اتومبیل
دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی
پاسخ، جواب، دفاع، دفاع کردن، از عهده برامدن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن سایر معانی: تلافی، تلافی کردن، عمل به مثل ک ...
عذرخواهی، پوزش، مدافعه، اعتذار سایر معانی: معذرت، (در نگارش یا سخن) مدافعه و توجیه رسمی (مذهب یا فلسفه یا اندیشه یا رفتار بخصوصی)، دفاعیه، پوزشگری، بد، نامرغوب، ناجور (معمولا پیش از for)، عذ ...
راهنما، اثر، نشان، گوی، رشته، گره، کلید، گلوله نخ، مدرک، بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن، گلوله کردن سایر معانی: (در حل مسئله یا راز) کلید، مفتاح، سر نخ، سررشته، برگه، قرینه، (امریکا - عامیانه ...
تشخیص، علامت تفکیک، معنی و مفهوم سایر معانی: (معنی مستقیم و اصلی واژه) معنی صریح (در مقایسه با معنی ضمنی: connotation)، آشکار چم، نشان، علامت، اشاره، مشخص سازی، حاکی بودن، چمداری، دلالت، (نا ...
پیشرو، جارچی، منادی، خبر رسان، قاصد، جلو دار، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن، اعلام کردن، راهنمایی کردن سایر معانی: پیک، چاوش، فرستاده، این واژه در عنوان برخی روزنامه ها به کار می رود، (مجازی ...
ظهور، اشکار سازی، ابراز سایر معانی: تجلی، بروز، فروغ مندی، پرویزد، نمود، نمایان گری، نشان دهنده، نشانه، تجسم، (جمع) تظاهرات، آشکار سازی، پروهان سازی، هویدا سازی، اظهار، ظهور روح (به ویژه روح ...
اشاره، تذکر، یاداوری، ذکر، یادکرد، نام بردن، ذکر کردن، اشاره کردن سایر معانی: اشاره (به موضوعی یا چیزی)، ذکر (چیزی)، اشاره ی مختصر، گوشزد، یادآوری، (در مراسم بزرگداشت یا دادن جایزه و نشان) ن ...
تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، سرتکان دادن، با سر اشاره کردن سایر معانی: (به نشان رضایت یا سلام یا امر یا دعوت و غیره) سرتکان دادن، سرجنباندن، چرت زدن، (از شدت خواب) سرخم کردن، پینکی زد ...