manifestation
معنی
ظهور، اشکار سازی، ابراز
سایر معانی: تجلی، بروز، فروغ مندی، پرویزد، نمود، نمایان گری، نشان دهنده، نشانه، تجسم، (جمع) تظاهرات، آشکار سازی، پروهان سازی، هویدا سازی، اظهار، ظهور روح (به ویژه روح مردگان)
سایر معانی: تجلی، بروز، فروغ مندی، پرویزد، نمود، نمایان گری، نشان دهنده، نشانه، تجسم، (جمع) تظاهرات، آشکار سازی، پروهان سازی، هویدا سازی، اظهار، ظهور روح (به ویژه روح مردگان)
دیکشنری
تظاهرات
اسم
advent, manifestation, appearance, development, apparition, emersionظهور
expression, manifestation, proposalابراز
revelation, decryption, manifestation, showingاشکار سازی
ترجمه آنلاین
تجلی
مترادف
appearance ، demonstration ، disclosure ، display ، explanation ، exposure ، expression ، indication ، instance ، mark ، materialization ، meaning ، phenomenon ، revelation ، show ، sign ، symptom ، token