vindication
معنی
دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی
سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی
سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی
دیکشنری
بازپرداخت
اسم
defense, advocacy, pleading, vindication, apologia, replicationدفاع
vindicationاثبات بیگناهی
justification, explanation, rationalization, vindicationتوجیه
protection, patronage, aid, aegis, shelter, vindicationحمایت
ترجمه آنلاین
توجیه