ادم ترشرو، خارچنگ، سرزنش کننده، سیب صحرایی، سرطان، خرچنگ، جر زدن، خرچنگ کردن، باعی تحریک و عصبانیت شدن سایر معانی: (جانورشناسی) خرچنگ (از راسته ی decapoda - دارای پنج جفت پا هستند که جفت اول ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکایت، گله، ناله، ناله کردن، نالیدن سایر معانی: (از شدت درد یا خشم و غیره) غریدن، خروشیدن، زنجیدن، لاییدن، غرغر کردن، (با under) جور کشیدن، ستم دیدن، با ناله گفتن، نالش، صدای سایش و خراش، غژ ...
(جانور شناسی) با قرقره (از تیره ی tetraonidae)، سیاه خروس، (عامیانه)، شکایت کردن، غرزدن، با قرقره، نوعی رنگ قهوه ای
[عمران و معماری] کفشک
عبوس، افسرده کردن، افسرده بودن، دلتنگ کردن سایر معانی: محزون بودن، بد روحیه بودن، دل و دماغ نداشتن، خودخوری کردن، غصه خوردن، (از سرنوشت خود) نالیدن، (جمع) روحیه ی بد، بی دل و دماغی، بی حوصلگ ...
من من کردن، زیر لب سخن گفتن سایر معانی: زیر لبی گفتن، با دهان تقریبا بسته گفتن، دندیدن، سخن یا صدای زیرلبی، لند، (نادر - با لثه های بی دندان) جویدن (مانند پیران)
شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، سر و صدا، غریدن، فهمیدن، صدای ریز و سنگین دراوردن سایر معانی: (صدای تندر یا توپ و غیره) غرنبه، (آسمان) غره، غرش، توف، غرنبیدن، توفیدن، با صدای بلند حرکت ...
صدای زمزمه یا آه، زمزمه یا خش خش کردن سایر معانی: صدای نرم و زمزمه مانند، زمزمه، صدای آه مانند، صدای زمزمه یا اه
(آمریکا - خودمانی) ترشرو، تندخو، بد خلق، عبوس، اخمو، دمغ
صدای نجوا، پچ پچ، susurrous نجوایی، شبیه نجوا
ناله، فغان، با ناله گفتن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، ناله و شکایت کردن سایر معانی: موییدن، نق زدن، شکوه و زاری کردن، زوزه کشیدن، زنوییدن، با آه و ناله گفتن، مویه، زاری، نق نق ...