معنی

عبوس، افسرده کردن، افسرده بودن، دلتنگ کردن
سایر معانی: محزون بودن، بد روحیه بودن، دل و دماغ نداشتن، خودخوری کردن، غصه خوردن، (از سرنوشت خود) نالیدن، (جمع) روحیه ی بد، بی دل و دماغی، بی حوصلگی، (با: away) در حزن و اندوه به سر بردن، آدم خودخور، آدم غصه خور، آدم همیشه نالان

دیکشنری

مپ
اسم
mopeعبوس
فعل
mopeافسرده بودن
depress, dispirit, mope, overcloudافسرده کردن
anguish, depress, mopeدلتنگ کردن