معنی
سایر معانی: (جانورشناسی) خرچنگ (از راسته ی decapoda - دارای پنج جفت پا هستند که جفت اولی به شکل چنگک در آمده است)، چنگار، جنگار، انواع بندپایان (arthropods) شبیه به خرچنگ، گوشت خرچنگ (که خوراکی است) (crab meat هم می گویند)، رجوع شود به: crab louse، جرثقیل، باربردار، بارافراز، (هواپیمایی - حرکت ظاهری هواپیما به یکی از طرفین هنگام برخورد با باد مخالف) کنار کش، کنارکش رفتن، کنارکش کردن، از پهلو حرکت کردن، (نجوم - c بزرگ) استارگان (مجمع الکواکب) سرطان، برج سرطان (چهارمین برج منطقه البروج)، خرچنگ شکار کردن، به صید خرچنگ رفتن، خرچنگ گیری کردن، (آدم) بدخلق، بدعنق، اخمو، بدقلق، ترشرو، ترشرو شدن، ترشرویی کردن، بدخلقی کردن، بدخویی کردن، اخم و تخم کردن، (عامیانه) شکوه کردن، غرولند کردن، (در اصل) آزردن، رنجه داشتن، وابسته به سیبچه، خرچنگ گرفتن، امر، عصبانی کردن، عصبانی شدن، باعک تحریک وعصبانیت شدن، کج خلق
[سینما] حرکت سه چرخه
[زمین شناسی] حرکت انحرافى (خرچنگى ) عکسبردارى هوایى حالتى که به علت غفلت با نقص یک دوربین با توجه به مسیر هواپیما ایجاد مى شود.در عکسبردارى عمودى حرکت خرچنگى لبه هاى عکسها که موازى با خطوط باز هوایى نیست نشان داده مى شود.