معنی

من من کردن، زیر لب سخن گفتن
سایر معانی: زیر لبی گفتن، با دهان تقریبا بسته گفتن، دندیدن، سخن یا صدای زیرلبی، لند، (نادر - با لثه های بی دندان) جویدن (مانند پیران)

دیکشنری

خندیدن
فعل
mumbleزیر لب سخن گفتن
mutter, fumble, haw, chunter, maunder, mumbleمن من کردن

ترجمه آنلاین

زمزمه کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.