معنی

ناله، فغان، با ناله گفتن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، ناله و شکایت کردن
سایر معانی: موییدن، نق زدن، شکوه و زاری کردن، زوزه کشیدن، زنوییدن، با آه و ناله گفتن، مویه، زاری، نق نق

دیکشنری

ناله کردن
اسم
groan, whine, wail, cry, dolor, moanناله
whine, shoutفغان
فعل
whine, whimper, complain, puleناله و شکایت کردن
hone, wail, groan, bleat, whine, whimperناله کردن
whine, complain, grizzle, groan, grunt, snuffleنالیدن
pule, whimper, whineبا صدا حرکت کردن
whineبا ناله گفتن

ترجمه آنلاین

ناله

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.