rumble
معنی
شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، سر و صدا، غریدن، فهمیدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
سایر معانی: (صدای تندر یا توپ و غیره) غرنبه، (آسمان) غره، غرش، توف، غرنبیدن، توفیدن، با صدای بلند حرکت کردن یا به حرکت درآوردن، (با صدای بلند) غر زدن، نعره زدن، شکایت (همراه با هیاهو)، (کالسکه های قدیم) صندوق عقب و صندلی مستخدمان، رجوع شود به: tumbling box
[سینما] نوفه فرکانس پایین
سایر معانی: (صدای تندر یا توپ و غیره) غرنبه، (آسمان) غره، غرش، توف، غرنبیدن، توفیدن، با صدای بلند حرکت کردن یا به حرکت درآوردن، (با صدای بلند) غر زدن، نعره زدن، شکایت (همراه با هیاهو)، (کالسکه های قدیم) صندوق عقب و صندلی مستخدمان، رجوع شود به: tumbling box
[سینما] نوفه فرکانس پایین
دیکشنری
خراب کردن
اسم
noise, smash, fuss, roar, rattle, rumbleسر و صدا
complaint, grievance, protest, denunciation, discontent, rumbleشکایت
denunciation, rumor, delation, rumble, tale, rumourچغلی
mutter, murmur, gnarl, rumbleغرولند
rumbleچیز پر سر و صدا
فعل
understand, figure out, see, realize, comprehend, rumbleفهمیدن
rave, boom, fulminate, peal, roar, rumbleغریدن
rumbleصدای ریز و سنگین دراوردن
ترجمه آنلاین
غرش