موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای رشد بی رویه، فزون رسته، انبوه، پر تراکم
شایع، حکمفرما سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خ ...
مناسب، معقول، خردمند، مستدل سایر معانی: قادر به استدلال، اندیشگر، منطقی، عاقل، مدبر، با دلیل، معتدل، میانه رو، متعادل، قابل قبول، نه خیلی گران، دارای قیمت بجا، منصفانه [فوتبال] منطقی-معقول [ ...
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین، با تخفیف فروختن سایر معانی: باقی ماندگان، بازماندگان، به جامانده، بقیه، تتمه، کتاب های ته انباری، کتاب های فروش نرفته (و مانده در انبار)، (کتاب های ...
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده سایر معانی: تفاله، مانده، بقیه، مابقی، (شیمی) پس مانده ی تقطیر، ته مانده، فاضل [علوم دامی] پسمان، ب ...
جلو گیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق سایر معانی: واپاد، مهار کردن، محدود سازی، قید، بند، مانع، پابند، حصر، تنگنا، مرزش، تنگ مرزی، منع [حسابداری] محدودیت [عمران و معماری] برآیند [مهندسی گا ...
پیروی از عواطف واحساسات سایر معانی: (هنر و ادبیات - توسل افراط آمیز به احساسات و مبالغه و سبک مصنوعی و غیره به منظور تولید هیجان و تکان و غیره) سوهش ـ افروزی، احساس افروزی، پیروی از مسائل اح ...
گنداب، فاضل اب، اگو، پس اب، هرز اب سایر معانی: پارگین، لشاب [عمران و معماری] فاضلاب تهنشین شده [زمین شناسی] فاضلاب، گندآب [نساجی] پسآب - فاضلاب [خاک شناسی] فاضلاب ...
ذخیره، یدک، عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف، بخشیدن، چشم پوشیدن از، دریغ داشتن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن سایر معانی: فرو گذار کردن، فروگذاشتن، قصور کردن، کوتاهی کردن، غ ...
فراوانی، وفور، وفور نعمت سایر معانی: وفور، وفور، وفور نعمت، فراوانی
افراط، زیادی، فراوانی بیش از حد سایر معانی: زیادتی، زیاد بود، سرشاری، فراوانی، وفور