spare
معنی
سایر معانی: فرو گذار کردن، فروگذاشتن، قصور کردن، کوتاهی کردن، غفلت کردن، مضایقه کردن، معاف کردن، گذشت کردن، عفو کردن، مستثنی کردن، خودداری کردن، نکردن، تحمیل نکردن، راحت کردن، دادن، ارزانی داشتن، اعطا کردن، اضافه داشتن، زیادی داشتن، اضافی، زاپاس، (وقت) آزاد، کشیده اندام، کم، ناچیز، کوچک، رجوع شود به: spare part، کنار گذاشتن، اندوختن، صرفه جویی کردن
[مهندسی گاز] یدکی، ذخیره
[نساجی] یدکی - اضافی - زاپاس
[ریاضیات] اضافی، یدکی، زاپاس