معنی

شایع، حکمفرما
سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خشونت آمیز، (معماری - طاق ضربی و هلالی) دارای یک پایه ی بلندتر از دیگری، فرازیده، منتشرشده

دیکشنری

شایع
صفت
prevalent, rampant, widespread, rife, publicized, currentشایع
dominant, rampant, predominant, regnantحکمفرما

ترجمه آنلاین

شایع

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.