ایستگاه ردیابی (برای ردیابی هواپیما و موشک و غیره) [برق و الکترونیک] ایستگاه ردیابی ایستگاه رادیویی ،رادار یا ایستگاه دیگر که برای ردیابی جسم در حال حرکت در اتمسفر یا فضا سازمان دهی شده است ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشش، انقباض سایر معانی: نیروی کششی، (تایر اتومبیل و چرخ) اصطکاک، اصطکاک چرخ، سطح اصطکاک، چکمان گیری، (بار یا وسیله ی نقلیه و غیره) کشیدن، یدک کشی، حمل (از طریق کشیدن با طناب و غیره)، کشش (در ...
غم انگیز، فجیع، محزون، حزن انگیز سایر معانی: وابسته به تراژدی، سوگ نمایشی، سوگمایشی (در برابر: شادمایشی comical)، (هنر و ادبیات) عامل سوگ انگیز
دم، قطار، ورزیدن، فرهیختن، تعلیم دادن، تربیت کردن سایر معانی: دنبال، دنباله، زنجیره، رشته، سلسله، پسایند، ردیف، صف، خرند، رج، رجه، (مکانیک) بخش متحرک ماشین (مانند دنده و پیستون و غیره)، جنبا ...
سرگردان بودن، هرزه گردی کردن، ول گشتن سایر معانی: (عامیانه)، خرامیدن، یالم یالم راه رفتن، خیابان گز کردن، چمیدن، مچیدن، قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن
خط سیر سایر معانی: (به ویژه گلوله ی رها شده و موشک و غیره) مسیر پرتابی، پرتابراه، خط سیر گلوله (یا پرتابه)، (مجازی) مسیر، گذر راه، گذرگاه، گذار، (ریاضی) مسیر، گذرگر، مسیر، ورا افکن، مسیر گلو ...
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی، با صدا راه رفتن سایر معانی: (محکم) پا گذاشتن، (با پا) فشردن، کوفتن، (با گام های سنگین) راه رفتن، (کلش کلش کنان) گام برداشتن، راه رفتن، پیاده روی کردن، ...
فرو نشاندن، اسوده کردن سایر معانی: tranquillize ارام کردن
مبهوت کردن، سپوختن، میخکوب کردن سایر معانی: توختن، سوراخ کردن، درخستن، (مجازی) مبهوت کردن، هاژ کردن، انگشت به دهان کردن، سورا کردن، درجای خودخشک شدن
دگرگونی، تبدیل، تغییر شکل سایر معانی: دگردیسی، ترادیسی، عوض شدگی، ترا ریختی، دگرش، رمش، گهولش، دگرسانی، (زبان شناسی) گشتار، تاویل، دگرسازی، تبدیل صورت، وراریخت [شیمی] تبدیل [عمران و معماری] ...
تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان سایر معانی: تخطی، فرا روی، معصیت، ترا رفت، ترا روی [زمین شناسی] پیشروی
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی سایر معانی: تناس