خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده سایر معانی: وابسته به یا برازنده ی باکره ها، دوشیزه وار، درخور دوشیزه ها، در حالت باکرگی، باکره، پاک، عفیف، (ساز موسیقی قرن 16) ورجینال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویریون [زیستشناسی - میکربشناسی] ویروس در مرحلهای از چرخۀ زندگی خود که در محیط خارج از یاخته در بدن یافت میشود و الزاما شامل مادۀ ژنی و پوشه است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
پرهیزگاری، تقوی، پاکدامنی، عفت، هنرنمایی، فضیلت نمایی
چسبناک، لزج، ناروان، چسبناک سایر معانی: رجوع شود به: viscous، (ماده ی زردفام که از سلولز به دست می آید) ویسکوز، غیظ، پرقوام [شیمی] ویسکوز [مهندسی گاز] چسبانک، لزج، غلیظ [زمین شناسی] گرانرو [ ...
شیشه ای، زجاجی، شبیهشیشه سایر معانی: وابسته به یا ساخته شده از شیشه، آبگینه ای، شیشه مانند، زرق و برق [عمران و معماری] شیشه ای [زمین شناسی] شیشه ای - الف) شیشه ای. - ب) به یک فرامینیفر هیالی ...
بلند صدا کردن، با صدای بلند ادا کردن سایر معانی: فریاد کشیدن، داد زدن، با صدای بلند گفتن
داد و بیداد، فریاد، جیغ، داد، نعره سایر معانی: فریاد، داد، نعره، جیغ، دادوبیداد
تبخیر شدن، بخار کردن سایر معانی: تبدیل به ماده ی فرار کردن یا شدن [شیمی] بخار شدن
نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری سایر معانی: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز
گرم، صمیمی، غیور، با حرارت، گرم کردن، گرم شدن سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to ی ...
غنا، وفور، سامان، دارایی، خواست، سرمایه، مال، زیادی، ثروت، توانگری، تمول، سرکیفی سایر معانی: پول زیاد، مال و منال، فراوانی، منابع طبیعی، گنجینه، موهبت، ثروت های طبیعی، (مهجور) رجوع شود به: w ...