virtuous
معنی
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند
سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
دیکشنری
فضیلت
صفت
virtuous, virtuosaبا فضیلت
chaste, virtuous, vestal, virgin, continentپاکدامن
virtuous, chaste, abstemiousپرهیزکار
virtuousباتقوا
pious, virtuousمتقی
chaste, virtuous, pure, clean, virginعفیف
holy, sacred, saint, sacrosanct, venerable, virtuousمقدس
virtuousفرهومند
ترجمه آنلاین
با فضیلت
مترادف
blameless ، celibate ، chaste ، clean living ، effective ، effectual ، efficient ، excellent ، exemplary ، faithful ، guiltless ، high principled ، honest ، honorable ، in the clear ، incorruptible ، inculpable ، irreprehensible ، kosher ، legit ، moral ، moralistic ، noble ، on the level ، on the up and up ، praiseworthy ، principled ، pure ، regular ، right minded ، righteous ، spotless ، straight ، true blue ، unsullied ، untainted ، untarnished ، up front ، upright ، wholesome ، without reproach ، worthy