virginal
معنی
خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده
سایر معانی: وابسته به یا برازنده ی باکره ها، دوشیزه وار، درخور دوشیزه ها، در حالت باکرگی، باکره، پاک، عفیف، (ساز موسیقی قرن 16) ورجینال
سایر معانی: وابسته به یا برازنده ی باکره ها، دوشیزه وار، درخور دوشیزه ها، در حالت باکرگی، باکره، پاک، عفیف، (ساز موسیقی قرن 16) ورجینال
دیکشنری
باکره
صفت
intact, virgin, entire, whole, virginalدست نخورده
original, virginalبکر
virginalدوشیزهای
net, pure, genuine, sheer, solid, virginalخالص
virginalباکره مانده
ترجمه آنلاین
باکره
مترادف
austere ، celibate ، clean ، continent ، controlled ، decent ، decorous ، elegant ، immaculate ، impotent ، inexperienced ، innocent ، intemerate ، modest ، monogamous ، moral ، neat ، nice ، platonic ، proper ، prudish ، pure ، quiet ، refined ، restrained ، simple ، spotless ، stainless ، subdued ، unaffected ، unblemished ، uncontaminated ، undefiled ، unstained ، unsullied ، unwed ، vestal ، virgin ، virtuous ، wholesome