در حال تعلیق، اندروایی، اویزانی سایر معانی: بلاتکلیفی، پا در هوایی، نامعلومی، انتظار، هیجان، شورمندی، انگیختگی، شورانگیزی، دلهره، دلواپسی، نگرانی، تعلیق، آویزش، آگیش، وقفه، سلب، معلق، مردد [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وداع، صدای قو، بانگ خدا حافظی، واپسین عمل یا اثر یا گفتار سایر معانی: (افسانه ی کهن) آواز مرگ قو، آخرین آواز قو
مغرور سایر معانی: (عامیانه) خودنمایانه، پر طمطراق، پرفیس وافاده، شیک و جلف، گرانقیمت و نظر گیر
نقل، نوشین، مطبوع، شیرین، خوش سایر معانی: شکرین، شکرینه، خوشایند، (مجازی) شیرین، خوشمزه، لذیذ، ملیح، دل انگیز، دلچسب، (قدیمی) عزیز، گرامی، (خودمانی) خوب، عالی، لذتبخش، تخمیر نشده، ترش نشده، ...
برجستگی، تورم، شیک، زیبا ، عالی، اماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن، متورم شدن، باد کردن، پف کردن سایر معانی: ورم کردن، آماسیدن، آماساندن، پندام کردن، تبسیدن، بیرون زدن، ور قلمبیدن، بالا ...
خیز، ورم، سام، مغرور سایر معانی: افزایش، رشد، فزونی، ازدیاد، اماس، باد، بادکننده، متورم شونده، غلنبه [عمران و معماری] تورم - آماس - بادکردن - ورم کردن - آماس کردن - برآمدگی [صنایع غذایی] اما ...
(گرما) شدید، سوزان، کلافه کننده، داغ، تفتان
منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن سایر معانی: ویراژدادن، تغییر جهت دادن، چپ راست رفتن، مار پیچ رفتن، (ناگهان) پیچیدن، چپ راست روی، تغییر جهت ناگهانی، پیچ ناگهانی ...
ضربت سخت، جرعه طولانی، حرکت جاروبی، ضربه تند وشدید زدن، کش رفتن سایر معانی: (عامیانه) ضربه (به دنبال حرکت قوسی دست)، (عامیانه) ضربه زدن (به دنبال حرکت قوسی دست)، (خودمانی) دزدیدن، بلند کردن، ...
کنیسه، پرستشگاه یهود سایر معانی: کنشت
شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی، شیره یا شهد زدن به سایر معانی: (دارو سازی) شربت، هرداروی آمیخته با آب و شکر، (نوشابه) شربت، انگبین، دوشاب، شبیار، sirup شربت
تابلو، پرده نقاشی، جدول، دور نمای نقاشی سایر معانی: نمای چشمگیر، صحنه ی جالب، تصویر گیرا [سینما] تابلو [ریاضیات] جدول