sweltering
معنی
(گرما) شدید، سوزان، کلافه کننده، داغ، تفتان
دیکشنری
سوء تغذیه
فعل
swelterاز گرما بیحال شدن
ترجمه آنلاین
متورم
مترادف
airless ، baking ، broiling ، burning ، close ، fiery ، humid ، oppressive ، perspiring ، scorching ، sizzling ، stewing ، sticky ، stifling ، stuffy ، sultry ، sweaty ، sweltry ، torrid