suspense
معنی
در حال تعلیق، اندروایی، اویزانی
سایر معانی: بلاتکلیفی، پا در هوایی، نامعلومی، انتظار، هیجان، شورمندی، انگیختگی، شورانگیزی، دلهره، دلواپسی، نگرانی، تعلیق، آویزش، آگیش، وقفه، سلب، معلق، مردد
[سینما] دلهره داشتن - نفس گیری - دلهره آمیز - دلهره - تعلیق - اضطراب
[مهندسی گاز] معلق، درحال تعلیق
سایر معانی: بلاتکلیفی، پا در هوایی، نامعلومی، انتظار، هیجان، شورمندی، انگیختگی، شورانگیزی، دلهره، دلواپسی، نگرانی، تعلیق، آویزش، آگیش، وقفه، سلب، معلق، مردد
[سینما] دلهره داشتن - نفس گیری - دلهره آمیز - دلهره - تعلیق - اضطراب
[مهندسی گاز] معلق، درحال تعلیق
دیکشنری
تعلیق
اسم
suspense, hangingدر حال تعلیق
suspense, suspensionاندروایی
suspense, suspensionاویزانی
ترجمه آنلاین
تعلیق
مترادف
anxiety ، apprehension ، chiller ، cliff hanger ، cloak and dagger ، confusion ، dilemma ، doubt ، eagerness ، expectancy ، expectation ، grabber ، hesitancy ، hesitation ، impatience ، indecision ، indecisiveness ، insecurity ، irresolution ، page turner ، perplexity ، potboiler ، tension ، thriller ، uncertainty ، wavering