مشبع، سیر، اشباع شدن، سیر کردن سایر معانی: پر کردن، وازده کردن، دلزده کردن (از فرط سیری)، فرونشاندن، اغنا شده، اشباع شده (از خوراک یا لذت و غیره)، فروشناندن، اقناع شدن [خاک شناسی] نزداشباع ش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم، غیر کافی، اندک قلیل سایر معانی: ناکافی، نابسنده، اندک، قلیل، دور از هم، تنک، کم پشت، کوچک، تنگ و تاریک، کم فضا، بسته
تفرقه انداز، تفرقه جویانه سایر معانی: وابسته به تفرقه ی مذهبی، نفاقی، schismatical تفرقه انداز
وابسته به علم، علمی، وابسته بعلم سایر معانی: چیستایی، فرهنجی، فنی، ماهرانه، طبق روش خاص، شگردین، طالب علم [برق و الکترونیک] علمی [ریاضیات] علمی
اثر، جرقه سایر معانی: کمترین اثر، ذره، اخگر
جرقه زننده، بارقه دار سایر معانی: scintillant : جرقه زننده
تقلا، کوشش، تلاش، با دست و پا بالا رفتن، املت درست کردن، بزحمت جلو رفتن، تقلا کردن سایر معانی: (با شتاب) خزیدن، چهاردست و پا رفتن، بالا رفتن، (برای به دست آوردن چیزی) تلاش کردن، دست و پا زدن ...
منشی، محرر، کاتب نسخه های خطی، کتابت کردن، حکاکی کردن سایر معانی: (پیش از اختراع چاپ) کاتب، نویسنده، مولف، رونویس کننده ی تورات، دبیر، خط نویس، (قلم ویژه ی علامت گذاری روی چوب یا سنگ یا آجر ...
گاو دریایی، خوک دریایی، ملوان کهنه کار سایر معانی: رجوع شود به: seal
خیاط زنانه، خیاط، دوزنده، زن دوزنده، دوخت گر سایر معانی: (زن) دوزنده، پاره دوز
غدۀ چربینهای [علوم پایۀ پزشکی] هریک از غدد تمامریز موجود در پوست که ترشحات چربینهای خود را به انبانک مو میریزد
واژههای مصوب فرهنگستان
خفا، راز، اختفا، پوشیدگی، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، سری بودن، نهانکاری، راز پوشی، خفیه سایر معانی: نهان بود، نهفتگی، پنهانی بودن، نهان داشت