جرقه زننده، بارقه دار سایر معانی: scintillating : جرقه زننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرقه زننده، بارقه دار سایر معانی: scintillant : جرقه زننده
جرقه، برق، درخشش، برق زنی سایر معانی: جرقه زنی، خرفک زنی، آییژک پرانی، اخگر، ژابیژ، (ستاره) چشمک زنی، سوسو [برق و الکترونیک] جرقه زدنی، برق زدنی - سوسوزنی 1. جرقه ای از نور ( فوتونهای نوری) ...
[برق و الکترونیک] طیف سنج سوسوزنی شمارنده سوسوزنی که برای مطالعه توزیعهای انرژی به کار می رود.
جرقه زننده سایر معانی: (شخص یا ابزار) درخشان، اخگرزا [نفت] سو سوزن
[برق و الکترونیک] ماده ی سوسوزن ماده ای که در پاسخ به تابش یونیده ساز، فوتونهای نوری گسیل می کند. چهار دسته ی اصلی مواد سوسوزن عبارت اند از ( 1) بلورهای غیر آلی مانند یدیدسدیم، تک بلورهای تا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.