ذخیره، مخزن، اب انبار، مخزن اب سایر معانی: گنجینه، اندوخته، پسگذاشت، پسداشت، (زیست شناسی) اندوختگاه، آب انبار، آبداشتگاه، منبع آب، دریاچه ی پشت سد، آبگاه، موژ، آبگیر، شمر، انبار، داشتگاه، (د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبات قدم، تحلیل، دقت، تجزیه، نیت، قصد، تصویب، نتیجه، تصمیم، عزم، عزیمت، حل، رفع، تفکیک پذیری، عزم راسخ سایر معانی: جداسازی، جدایش، واکافت، اراده، خواست، گزیر، قطعنامه، بازفرمود، مصوبه، تصویب ...
عمد، تصمیم، عزیمت کردن، رای دادن، مقرر داشتن، رفع کردن، تصمیم گرفتن سایر معانی: تجزیه کردن یا شدن، واکافت کردن یا شدن، واگشودن، (با: -self) تبدیل شدن، مبدل شدن یا کردن، رمشاندن، مصمم کردن، ع ...
تشدید شده، طنین دار سایر معانی: پرطنین، پرخنید، رسا، بازآواگر، خنیدافزا، طنین افزا، پژواک افزا، تشدید کننده، بسامدافزا [برق و الکترونیک] تشدید واژه ای برای اشاره به تشدید . [ریاضیات] بازآوا، ...
جانانه، چشمگیر، پر پژواک، پرخنید، پرطنین، خنیدگر، پژواک انگیز
زیرک، کاردان سایر معانی: مبتکر، چاره جو، خوش فکر، خوش قریحه، پر مایه و مبتکر
کاردانی، تدبیر
بار، میخانه، رستوران، کافه سایر معانی: رستوران، کافه
غرامت دادن، پس دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن سایر معانی: پس دادن، بحال اول برگرداندن، اعاده کردن
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن سایر معانی: بازگردانی، پس دادن، بازداد، بازگشت، بازدهی، بازساخته، بازسازی، مرمت، رجوع شود به: restitution [برق و الکترونیک] باز سازی [ز ...
جلوگیری کردن از، مهار کردن، نگه داشتن سایر معانی: بازداشتن، جلوگیری کردن، خویشتن داری کردن، خودداری کردن، جلو خود را گرفتن، کف نفس کردن، محدود کردن، لگام کردن، واپاد کردن، مرزیدن، بازداشت کر ...
محصور، منحصر، در مضیقه سایر معانی: (منطقه) ممنوعه، کرانبسته، محدود، واپاد شده، کنترل شده، تحت نظارت [حسابداری] محدود شده [ریاضیات] محدود شده