resourceful
معنی
زیرک، کاردان
سایر معانی: مبتکر، چاره جو، خوش فکر، خوش قریحه، پر مایه و مبتکر
سایر معانی: مبتکر، چاره جو، خوش فکر، خوش قریحه، پر مایه و مبتکر
دیکشنری
مجذوب
صفت
resourceful, knowing, deftکاردان
alert, shrewd, nimble, smart, clever, resourcefulزیرک
ترجمه آنلاین
مدبر
مترادف
able ، active ، adventurous ، aggressive ، bright ، capable ، clever ، creative ، enterprising ، ingenious ، intelligent ، inventive ، original ، quick witted ، sharp ، talented ، venturesome