نقل کردن، گفتن، شرح دادن، باز گو کردن، گزارش دادن سایر معانی: (خبر یا داستان و غیره) نقل کردن، حکایت کردن، روایت کردن، سرگذشت گفتن، واگفتن، مربوط کردن، ربط دادن، وابسته کردن، همبسته کردن، را ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهبه، تارک دنیا، روحانی، خدا پرست، مذهبی، دین دار سایر معانی: دینی، کیشی، متدین، پارسا، خدا ترس، با وجدان، درستکار، بسیار دقیق، مصر، پافشار، وسواسی، عضو صومعه، عضو راهبه خانه، دیر نشین، خان ...
انصراف سایر معانی: انصراف
خیلی خوب، عالی، قابل توجه، جالب توجه سایر معانی: چشمگیر، دید انگیز، استثنایی، مگری، فوق العاده، ابرروال
(مهار کردن موشک یا هواپیما و تلویزیون و غیره از راه دور با امواج رادیویی) کنترل از راه دور، دور لگام، دور واپاد، دور فرمان، کنترل از دور [عمران و معماری] کنترل از راه دور [برق و الکترونیک] ک ...
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آما ...
نماینده، نمایشگر، حاکی از، مشعر بر سایر معانی: بازنما، نمایانگر، نشان دهنده، بیانگر، نشانگر، معرف، (طرز حکومت) انتخابی، پارلمانی، دارای نمایندگان مردم، نمونه، مونه، مونه ای، نوع، وکیل (مجلس) ...
مهلت، تاخیر، مجازات کسی را بتعویق انداختن سایر معانی: (اعدام یا مجازات و غیره را) به تعویق انداختن، پس افکندن، واپساندن، زنهاریدن، تعویق اعدام، عقب انداختن تاریخ اعدام، تعویق مجازات، پس افکن ...
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
انکار کردن، منکر شدن، رد کردن سایر معانی: حاشا کردن، زیر (چیزی) زدن، باطل شمردن، نپذیرفتن، شانه خالی کردن، (ازدواج یا نامزدی را) لغو کردن، به هم زدن، جدا شدن [حقوق] رد و نفی کردن، انکار کردن ...
رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن سایر معانی: بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون) ...
عوضی، اندوخته، کم حرف، رزرو شده سایر معانی: ذخیره، احتیاطی، پسداشتی، پسگذاشتی، پیشگرفت شده، از قبل گرفته شده، محتاط، خاموش