سحر، جادو سایر معانی: معجزه، فرجود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیغ، خار، سرتیز، شوک، تیغ دار کردن سایر معانی: (در گیاه) خار، خسک، ژاژ، درخت یا بته ی خاردار، چوب درخت خار دار، رجوع شود به: prickle، (جانور) خار، هر چیز ناراحت کننده، نشانی که در انگلیسی که ...
(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی
لا قید، بی فکر، بی ملاحظه، ناشی از بی فکری سایر معانی: بی دقت، شورتی، کسی که حال دیگران را مراعات نمی کند، بی اعتنا، نسنجیده، بی فکرانه، عجولانه، شتاب آمیز
بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط، علاقه، زدن، تساوی بستن، گره زدن سایر معانی: (با ریسمان یا طناب و غیره) بستن، بندیدن، آگستن، (گره) زدن، همبسته کردن، پیوند دادن، ...
شاخ فرعی، دندانه، نوک شاخه یاسیخ، چنگک خیش، از دست دادن، گم کردن سایر معانی: تیزی، (مثلا هریک از دندانه ها یا تیزی های چنگال خوراک خوری)، سیخچه، شاخ، شا فرعی، نوک شاخه یاسی، بافتن ...
طره، گیسو سایر معانی: (جمع) گیسوان، (زن - بلند و فراوان) مو، (در اصل) طره ی گیسو، موی بافته، حلقه ی گیسو، دسته ی مو، گیس بافته، بافتن، طره کردنtress _پسوند: زن (رجوع شود به: -ess) ...
متارکه، متارکه جنگ، جنگ ایست، قرارداد متارکه موقت جنگ سایر معانی: آتش بس موقت، متارکه ی جنگ
بوقلمون، واخورده سایر معانی: (جانور شناسی) بوقلمون (تیره ی meleagrididae به ویژه meleagris gallopavo که اهلی است و agriocharis ocellata که وحشی و بومی امریکای مرکزی است)، گوشت بوقلمون، (امری ...
چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، گردش، نوبت، استعداد، چرخش، پیچ خوردگی، تمایل، تغییر جهت، گشت ماشین تراش، دگرگون ساختن، عطف کردن، تغییر دادن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، تاه زدن، ...
تقلا، مجادله، کشمکش، مسابقه جسمانی، تقلا کردن، نزاع کردن، بحث کردن سایر معانی: مبارزه ی شدید، زد و خورد، دست به گریبانی، تق‹لا، بحک کردن، تق‹لا کردن
صدای تودماغی، صدای زه، صدای دنگ دنگ ایجاد کردن سایر معانی: (چله ی کمان یا تار ساز زهی) ترنگیدن، ترنگاندن، نواختن، تو دماغی حرف زدن، حرف تو دماغی، صدای خیشومی، بیخ حلقی (twangle هم می گویند)، ...