thoughtless
معنی
لا قید، بی فکر، بی ملاحظه، ناشی از بی فکری
سایر معانی: بی دقت، شورتی، کسی که حال دیگران را مراعات نمی کند، بی اعتنا، نسنجیده، بی فکرانه، عجولانه، شتاب آمیز
سایر معانی: بی دقت، شورتی، کسی که حال دیگران را مراعات نمی کند، بی اعتنا، نسنجیده، بی فکرانه، عجولانه، شتاب آمیز
دیکشنری
بی فکری
صفت
mindless, thoughtless, inconsiderate, insensate, giddy-brained, giddy-headedبی فکر
reckless, inconsiderate, indiscreet, thoughtless, unconsidered, incautiousبی ملاحظه
thoughtlessناشی از بی فکری
unconcerned, careless, glib, indifferent, jaunty, thoughtlessلا قید
ترجمه آنلاین
بی فکر
مترادف
antisocial ، apathetic ، asocial ، blind ، boorish ، brash ، deaf ، discourteous ، egocentric ، hasty ، heedless ، hot headed ، impolite ، inattentive ، incautious ، indelicate ، indifferent ، indiscreet ، insensitive ، listless ، madcap ، neglectful ، negligent ، primitive ، rash ، reckless ، rude ، self centered ، selfish ، sharp ، short ، tactless ، uncaring ، unceremonious ، unconcerned ، undiplomatic ، ungracious ، unheeding ، unkind ، unmindful ، unrefined