[سینما] دستگاه نمایش تصویر متحرک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] مرورگر، ترکیب گر دستگاهی که در آن تصاویر چند طیفی سفید و سیاه ثبت می شوند و با نورهای رنگی تصویر می شوند تا تولید یک تصویر رنگی بنمایند.
[سینما] تصویر نما
سوگیری مصاحبهگر [علوم سلامت] سوگیری ناشی از جمعآوری انتخابی آگاهانه یا ناآگاهانۀ دادهها توسط مصاحبهگر
واژههای مصوب فرهنگستان
بازبین، منقد ادبی، بازبین گر سایر معانی: نقدگر (به ویژه نقدگر آثار معاصر در مجلات و روزنامه ها)، منتقد، هنرسنج
بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان سایر معانی: گردآمدگان، پیام گیران، (رادیو و غیره) شنوندگان، (فیلم و نمایش و غیره) تماشاگران، تماشاچیان، بینندگان، (کتاب و روزنامه و غیره) خوانندگان، ...
شاهد، بیننده
امتحان کننده، ازمونگر سایر معانی: آزمونگر، ممتحن
بازرس، مفتش سایر معانی: بازبین، کارپژوه، (افسر پلیس) معاون کلانتر [عمران و معماری] بازبین - بازرس - نگهبان [مهندسی گاز] بازرس [حقوق] بازرس، مفتش
خواننده، قاری، کتاب قرائتی سایر معانی: قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می ده ...
جاسوس سایر معانی: pigeon stool کبوتر یا مره دام که بچوبی بندند
شخصی که مصاحبه را انجام میدهد [روانشناسی]