inspector
/ˌɪnˈspektər/

معنی

بازرس، مفتش
سایر معانی: بازبین، کارپژوه، (افسر پلیس) معاون کلانتر
[عمران و معماری] بازبین - بازرس - نگهبان
[مهندسی گاز] بازرس
[حقوق] بازرس، مفتش

دیکشنری

بازرس
اسم
inspector, controller, warden, scrutineerبازرس
inspectorمفتش

ترجمه آنلاین

بازرس

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.