examiner
معنی
امتحان کننده، ازمونگر
سایر معانی: آزمونگر، ممتحن
سایر معانی: آزمونگر، ممتحن
دیکشنری
بازرس
اسم
examinerامتحان کننده
tester, examinerازمونگر
ترجمه آنلاین
ممتحن
مترادف
analyst ، appraiser ، assayer ، auditor ، checker ، inquirer ، inquisitor ، inspector ، interrogator ، investigator ، prober ، proctor ، questioner ، quizmaster ، quizzer ، researcher ، reviewer ، scrutinizer