[زمین شناسی] آدرس کدگذاری شده کوتاه یا عددی که بطور واحد، یک قطعه زمین را معین می کند.(uprn)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] به طور یکتا [ریاضیات] منحصرا، به طور یگانه، به صورت یکتا
[ریاضیات] قضیه ی یکتایی تحلیلی
[ریاضیات] دو سویی، یک به یک و دو جانبه
[ریاضیات] تناظر یک به یک
[ریاضیات] قضیه ی وجود و یگانگی
جنبه، مشخصات، صفت ممیزه، منش نما، نشان ویژه، مشخصه، خاص، نهادی، نهادین، خیمی سایر معانی: منش، ویژگی، خصوصیت، خصیصه، سرشت، فروزه، (ریاضی - لگاریتم) نمودگر، مشخص (تابع)، ممیز (حلقه)، مبین [حسا ...
قابل تشخیص، تشخیص پذیر، فرق گذاشتنی [شیمی] تمیزدادنی، قابل تمیز
سرتاسر، سربسر، کاملا، کلا، یکجا سایر معانی: تماما، به طور محض، مطلقا، سراپا، سراسر، همگی، به طور یکپارچه (یا ناب)، گشت، منحصرا، به تنهایی، تنها [فوتبال] کاملا –کلا [ریاضیات] به طول کامل، به ...
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری سایر معانی: دربستی، دربستگرانه، مانعه الجمع، اختصاصی، خصوصی، خاص، ویژه، ویژگانه، ویژگانی، ویژه ای، بخصوص، (باشگاه و غیره) بروندار، ویژه ...
خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن سایر معانی: پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستا ...
مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت [عمران و معماری] ناهماهنگی [زمین ...