exclusive
معنی
سایر معانی: دربستی، دربستگرانه، مانعه الجمع، اختصاصی، خصوصی، خاص، ویژه، ویژگانه، ویژگانی، ویژه ای، بخصوص، (باشگاه و غیره) بروندار، ویژه ی خواص، دربسته، جلوگیر، محروم ساز، طردگر، (مغازه و غیره) اعیانی، دارای مشتریان ویژه، صرف، تک، محض، یگانه، گزیده، دستچین، منتخب، (رسانه ها) گزارش ویژه، کالای اختصاصی، کالای ویژه، (دستور زبان) ضمیر انحصاری، واژه ی جدادار (مانند: only)
[برق و الکترونیک] انحصاری
[فوتبال] انحصاری
[حقوق] انحصاری، منحصر به فرد
[ریاضیات] انحصاری، تنها، مخدود، نافی، ناسازگار و نافی