پرچم در اهتزاز، پرچم افراشته، توفیق کامل، موفقیت قطعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن سایر معانی: شکل دادن (به)، ازکار درآوردن، ازخود ساختن، چلاک کردن، (ری ...
سمعک، گوشیار [برق و الکترونیک] سمعک تقویت کننده ی بسیار کوچک و قابل حمل برای اشخاص با شنوایی ضعیف . این تقویت کننده دارای یک میکروفون، تقویت کننده ی شنیداری، بلندگو و باتری است.
زنبورک [موسیقی] ساز فلزی یا چوبی با بدنهای نعلشکل و زبانهای که یک سر آن به وسط انحنای ساز وصل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
معیار، مقیاس رفعت و خوبی، نمونه کامل سایر معانی: نمونه ی کامل، نمونه ی عالی، ابر سنجه، سرمشق، ابر مونه، الماس عالی (به وزن صد قیراط یا بیشتر)، مروارید غلتان، مروارید درشت و گرد، (شعر قدیم) م ...
اعلان کردن، جار زدن، قبلا اعلام کردن، علنا اظهار داشتن سایر معانی: اعلام کردن، (ماهیت) نشان دادن، گواه بودن، (نادر) با صدور اعلامیه تبعید یا ممنوع کردن
مشتری جلب کردن، خریدار پیدا کردن، صدای نکره ایجاد کردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن سایر معانی: (از کسی یا چیزی بسیار) تعریف کردن، ستودن، بازارگرمی کردن، (مشتری یا رای دهنده و غیر ...
اقایی، دست بالا سایر معانی: برتری، بالادستی، موقعیت خوب، اربابی، امتیاز
فاحشه، دختر، دختر دهقان، دختر بازی کردن سایر معانی: (تحقیرآمیز یا مزاح آمیز) دخترک، زن جوان، (قدیمی) دختر دهاتی، (قدیمی) کلفت، مستخدمه، (قدیمی) زن هرزه
فاحشه سایر معانی: جنده بازی کردن، خانم بازی کردن، روسپی، لکوری، قحبه، زن بی عفت، کسو، نانجیب، جندگی کردن، روسپی گری کردن، فاحشگی کردن، (مهجور) فاحشه کردن، به روسپی گری واداشتن، فاحشه بازی کر ...