معنی

معیار، مقیاس رفعت و خوبی، نمونه کامل
سایر معانی: نمونه ی کامل، نمونه ی عالی، ابر سنجه، سرمشق، ابر مونه، الماس عالی (به وزن صد قیراط یا بیشتر)، مروارید غلتان، مروارید درشت و گرد، (شعر قدیم) مقایسه کردن، هم سنجی کردن، (شعر قدیم) برابری کردن، از جلو (کسی) درآمدن، رقابت کردن، بعنوان نمونه بکار بردن، برتری یافتن

دیکشنری

پاراگراف
اسم
standard, criterion, scale, yardstick, test, paragonمعیار
paragonمقیاس رفعت و خوبی
paragonنمونه کامل

ترجمه آنلاین

الگو

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.