ناخوشی همهگیر، همه جا گیر، جانگیر سایر معانی: جهانگیر، فراگیر، (بیماری که در ناحیه ی بزرگی پراکنده است) بیماری جهانگیر، بیماری فراگیر [زمین شناسی] عالمگیر،جهانگیر شرایط حاکم بر یک ناحیه جغرا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(شخص یا کشور و غیره که تهدید می کند ولی نیرو و اراده ندارد) ببر کاغذی، پهلوان پنبه
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین سایر معانی: پردیس، جنت، مینو، گشتای، محل خوشی و سعادت، (از ریشه ی فارسی)، ملکوت، عرش، خوشی
پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال سایر معانی: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه
معترضه، بطور معترضه سایر معانی: بطور معترضهparenthetic(al)معتر، معترضه دار، وابسته به عبارت یا جمله معترضه، درجشده
منحصرا سایر معانی: به ویژه، بخصوص، مخصوصا، بالاخص، جز به جز، قلم به قلم، به طور مبسوط، مشروحا، به طور فوق العاده، یک کاره، یکجور مخصوص، بطرز مخصوص، جزبجز [فوتبال] مخصوصا [ریاضیات] به ویژه ...
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده، کهنه مسلک، گذشته
مرور، گذرنده، عبور، مرگ، فانی، زود گذر، بالغ بر، در گذشت سایر معانی: (رجوع شود به: pass) گذشت، تصویب، پاس، عابر، رهگذر، گذرا، کوتاه، موقتی، آنی، ناپایا، (قدیمی) بسیار، به شدت، سطحی، با بی دق ...
سابقه، پیشینه، ماقبل، ماورای، پایان یافته، وابسته بزمان گذشته، قبلی، قدیمی، گذشته، سابق، پیش، دور از، پیش از، در ماورای، گذشته از سایر معانی: سپری شده، پیشین، اسبق، (در گفتن زمان) بعد از، پس ...
کلوچه قیمه دار، شیرینی میوه دار، خمیری، خمیر مانند، چسب مانند سایر معانی: رنگ پریده، (انگلیس) پای، پای گوشت دار (meat pie هم می گویند)، دست پیچ [نساجی] خمیری - خمیر مانند - چسبانک ...
قالب، چونه، دست زدن اهسته، بموقع، ثابت، بهنگام، اهسته دست زدن به، چونه زدن، دست نوازش بر سر کسی کشیدن، نوازش کردن، بطور مناسب سایر معانی: مخفف:، حق انحصاری، بوقت، ساختگی، غیر صمیمانه، تند و ...
مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری سایر معانی: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی از صبر، صبورانه، پرپشتکار، ساعی، کوشا، پر استقامت، مشتری پزشک، (نادر) غیر ف ...