استدلالی سایر معانی: استدلالی [ریاضیات] استدلالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی
مسحور کننده و دلبر، دلربا، دلکش، فریبنده، جاذب، ربایش، ربودگی، زنای بعنف، هتک ناموس
زره واکنشی [علوم نظامی] نوعی زرهِ عامل که با استفاده از عناصر نیروزا، در برابر ضربۀ خرج گود (shaped charge)، یعنی سلاح ضدزره، انرژی زیادی را برای حفاظت از خودروِ زرهی آزاد میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خواننده، قاری، کتاب قرائتی سایر معانی: قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می ده ...
اماده، حی و حاضر، فراهم، مهیا، موجود، اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن سایر معانی: آماده، حاضر، تیار، روبراه، علاقمند، مشتاق، مایل، مستعد، کمربسته، میان بسته، در پی بهانه، در شرف، متمایل، من ...
مناسب، معقول، خردمند، مستدل سایر معانی: قادر به استدلال، اندیشگر، منطقی، عاقل، مدبر، با دلیل، معتدل، میانه رو، متعادل، قابل قبول، نه خیلی گران، دارای قیمت بجا، منصفانه [فوتبال] منطقی-معقول [ ...
تازه، اخیر، جدید، متاخر، جدیدالتاسیس سایر معانی: پسین، بازپسین، واپسین، فرجامین، نوخیز، نوپیدا، (زمین شناسی) وابسته به دوران هلوسین (holocene)
متقابل
برسمیت شناختن، تصدیق کردن، تشخیص دادن، شناختن، باز شناختن سایر معانی: واشناختن، بجا آوردن، قبول داشتن، قانونی دانستن، تایید کردن، پذیرفتن، قبول کردن، اذعان کردن، قدردانی کردن، ارج نهادن، سپا ...
قابل توصیه سایر معانی: قابل توصیه
تفریح دادن، تفریح کردن، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، وسیله تفریح را فراهم کردن سایر معانی: از نو آفریدن، نوآفرینی کردن، باز آفریدن، از نو آفریدن، باز آفرینی کردن، دوباره خلق کردن [ریاضیا ...