تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه سایر معانی: (بو یا مزه) تند، زبان گز، (سبک نگارش و سخن) تند و تیز، گزنده، بران، (در فکر) دردآور، تیز گونه، انگیزنده، انگیزگر، انگیزان، محرک، سوزن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیال کاملگرانرو [مهندسی بسپار] سیالی که هیچنوع رفتار کشسان بروز ندهد، بهطوریکه اگر در یک شکل ثابت نگاه داشته شود، تنش بهسرعت صفر یا در تمام حجم بهصو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پاک کننده، مسهل، ضد یبوست، تطهیری، کارکن، پاکساز، پالایشی سایر معانی: ملین، پالاینده، پالاگر
تطهیری، برزخی سایر معانی: وابسته به برزخ
دزد، مختلس سایر معانی: دزد، مختلس
افعی وار سایر معانی: پیشگویانه، پیامبرانه، غیبگویانه، وحی آمیز، مانند اژدر مار، مانند مار بزرگ، برغمان سان، پایتون مانند، pythonine افعی وار
قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد
کنایه، نیرنگ در سخن، نیش کلام، زبان بازی کردن، ایهام گویی کردن سایر معانی: (برای احتراز از مطلبی) حاشیه رفتن، لفاظی کردن، از زیر پرسش در رفتن، طفره رفتن، خرده گیری بی جا، بحث سر هیچ و پوچ، ( ...
نژاد پرست، نژاد پرست سایر معانی: نژاد پرست
رادیو اکتیو سایر معانی: تابشگر، پرتوزا، رخشی، رخششی، پرتو افشان، تابش دار [شیمی] پرتوزا، رادیو اکتیو [برق و الکترونیک] پرتوزا بروز ویژگی پرتوزایی،این منبع می تواند طبیعی یا ساخت بشر باشد . - ...
شایع، حکمفرما سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خ ...
مشتاق سایر معانی: پر از اشتیاق