برابری، معادله سایر معانی: برابر سازی، مساوی سازی، برابر پنداری، (مجموعه ی پیچیده) پیچواره، پیچسازه، (ریاضی و شیمی) معادله، برابره (دوچیز که برابری آنها با نشان = مشخص می شود مثلا: na2so4 + ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانشناسى : شهوت گرایى
دانشمند، فرجاد، متبحر، عالم، اموزنده، دانشمندانه سایر معانی: فاضل، بحرالعلوم، گسترده دانش، علامه
صدفک سرخ [علوم پایۀ پزشکی] وضعیتی حاد که در آن پوست سرخ و ملتهب میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
گریز گرای، گریز گرای گریز گرایانه
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی سایر معانی: (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (د ...
دیدبانی، جاسوسی سایر معانی: مشاهده، دیدن، دیده بانی، مکاشفه، دریابش، توجه، مراقبت
تشخیص دادن، جاسوس بودن، جاسوسی کردن، بازرسی کردن، دیده بانی کردن سایر معانی: (از دور) متوجه شدن، دیدن، کاشف به عمل آوردن، دیدبانی کردن
مقاله، تالیف، انشاء سایر معانی: اقدام کردن به، کوشیدن، سعی کردن، امتحان کردن، امتحانا انجام دادن، جستار کردن، کوشش، پردازش (به کاری)، مبادرت، رساله، انشا (نوشته ی کوتاه که بیانگر اندیشه و سل ...
اصول اخلاق سایر معانی: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رسا ...
گریزان سایر معانی: گریزگرانه، گریزآمیز، طفره آمیز، گریزجوی، گریزجویانه، (آنچه که به سختی گیر می افتد) دیر گرفتار، دیرگیر، گریزپای، فرار، طفره زن
سخت، خواستار، سخت گیر، مصر، مبرم سایر معانی: مته به خشخاش گذار، موشکاف، مو از ماست کش، دقیق، تحمیلی، سنگین