esoteric
معنی
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی
سایر معانی: (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (در برابر: ناپرخیده، عمومی exoteric)، دشوار، مشکل (از نظر فهم)
سایر معانی: (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (در برابر: ناپرخیده، عمومی exoteric)، دشوار، مشکل (از نظر فهم)
دیکشنری
ترسناک
صفت
coded, symbolic, secret, encoded, cryptic, esotericرمزی
confidential, secret, private, arcane, closed, esotericمحرمانه
vague, ambiguous, obscure, enigmatic, opaque, esotericمبهم
classified, secretive, esoteric, undercover, mysterious, occultسری
internal, inner, innermost, inward, interior, esotericدرونی
suspicious, doubtful, fishy, dubious, questionable, esotericمشکوک
internal, interior, inner, indoor, inward, esotericداخلی
ترجمه آنلاین
غامض
مترادف
Delphic ، Orphic ، Sibylline ، abstruse ، acroamatic ، arcane ، cabalistic ، cryptic ، deep ، heavy ، hermetic ، hidden ، inner ، inscrutable ، mystic ، mystical ، occult ، private ، profound ، recondite ، secret