هم چشمی کننده، رقابت امیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن سایر معانی: (به تدریج یا یواشکی) تجاوز کردن (به ملک یا حقوق یا مرز دیگران)، فراروی کردن، تعدی کردن، دست یازیدن، فزون روی کردن، غصب کردن ...
ظهرنویسی کردن، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، در پشت سند نوشتن سایر معانی: (چک بانکی و غیره) پشت نویسی کردن، (پشت چک را) امضا کردن، (نامزد انتخابات و غیره را) تایید کردن، پشتیبانی (خو ...
تحمل کردن، متحمل شدن، بردباری کردن، طاقت چیزی راداشتن، تاب چیزی را اوردن سایر معانی: (درد و خستگی و غیره) تاب آوردن، رنج بردن، (درد) کشیدن، پایستن، یارا داشتن، (با شرایط نامساعد) ساختن، شکیب ...
رمز، معما، چیستان، لغز، بیان مبهم سایر معانی: سخن پیچیده
روشن فکری سایر معانی: وارستگی، روشندلی، روشن ضمیری، آزادگی، روشن بینی، روشنگری، ارشاد، آموزندگی
وجود سایر معانی: هستی (به ویژه اگر مستقل و خودکفا و مجزا باشد)، موجودیت، هستش، تمامیت، هستومندی، شی، چیز، باشنده، ذات، جوهر، ماهیت، نهاد [حسابداری] واحد تجاری [کامپیوتر] هویت، موجودیت . [برق ...
شمردن، برشمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن سایر معانی: یک به یک ذکر کردن، فهرست وار گفتن [ریاضیات] شمردن، برشمردن، شماره گذاری کردن، یک یک نام بردن
اعلام کردن، تلفظ کردن، صریحا گفتن سایر معانی: (به وضوح و به طور قاطع) گفتن، شرح دادن، (واژه و غیره را به وضوح) تلفظ کردن، شمرده گفتن، مژده دادن
بشارت، اعلام سایر معانی: مژده، مژدگانی
ثابت سایر معانی: معتدل، به اندازه، میانه، دادوند، آرام، یکنواخت، هموار، یکجور، ملایم
شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات سایر معانی: هم پایگی، هم چندی، هم سنگی، هم ارزی، هم زینگی، همانندی، تشابه [کامپیوتر] برابری . [برق و الکترونیک] برابری، تعادل [ریاضیات] تساوی، مساوات، بر ...